روزگار و حس آدمی عجب تغییر میکند وقتی پا به سن میگذاری و میانه راه را پشت سر میگذاری... شور و شعفت دیگر نه به ساز و آواز است و نه به شجریان و شهناز... نه به بزم است و نه به رزم... نه به بحث و نه به فحص... فقط فکر میکنی.. اگر فرصتی باشد و رخصتی دهند ، در خلوت خود مینشینی و به جلوت تجربیات و وقایع گذشته ات می نگری.. به قیاس می رسی که چه کاشتی و چه درویدی... آن عمری که در دوران شباب سرمایه کردی،بی بهره گرفتار مرارت و خسران شد یا مستوجب حظ و لذ خود و دگران... عاقبت، ره به عافیت و سلامت بردیم یا از فرط فلاکت به حد هلاکت رسیدیم.. که در شرایط اخری' و با گذر ایام ، عملکرد ما نه به عدل و حیف چاره میشود نه با صلح و سیف. یک کلام؛بردیم یا باختیم؟ نشود که در محکمه اصلی اعتراف کنیم و مقر شویم : فعلتها و انا من الضالین... انشالله.. والسلام
الاحقر رضا عباس موحدی
شامگاه 21.9.94