صفحه اصلي > دست نوشته ها > توفیقی دیگر...

توفیقی دیگر...


20-11-1394, 17:36. نويسنده: Movahedi

 

چه وظیفه بزرگیست دفاع از انسانی که نگاه اجتماع بر او بعنوان هنجار شکن سنگین است و میخواهد که نباشد. ثقل دفاع از چنین پرونده ای کمر میشکند وقتی بخواهی با اعتقاداتت خلاف جهت پیش بروی. جنگ با تفکر غالب با سلاح نیم بند قوانین فعلی کار ساده ای نیست. فقط قدرت قلم و نفوذ کلام و شعور و انعطاف قاضیست است که میتواند نحوه چرخش قلم را در دست او تغییر دهد ورنه چون تیری که از چله رهیده امکان بازگشتش نیست. امروز دریافتم که رب علیم از مادر گیتی به چه طالع زادم؟! ..سبحان الله..شادی فتح دعوی امروز و نجات جان یک انسان هرچند گنه کار و ایجاد امید به آینده ای بهتر؛این حقیر را با تمام خستگی و خمیدگی و خاطر محزون، در کف خیابان معلم به رقص آورد ؛ حال دریاب حال متهم و ایذا خانواده اش را... تجربه این شعف غیر قابل وصف به تمام لحظات پر تنش دوماه اخیر می ارزید. هیچکس دفاع از این متهم را نپذیرفت حتی خود من ولی چه سود از آن تلاش برای فرار وقتیکه قرعه فال به نامت زده باشند از روز نخست. بهر روی هرچه بود با همه سختی ها آزمونی بود و سربلندیی دیگر. در این لحظه چیزی نمیتوان گفت جز: الهی شکر... که در طول 3 ماه محاکمه سنگین جز یاری او چیزی نبود. و در اخر اشکهایی بود که از شوق جاری شد . . خودروی حمل زندانی نیز ، امروز دلچسب ترین و زیباترین خودرویی بود که میشد به آن نگاه کرد چون هوای آن سرشار بود از عطر خوش زندگی..

16.10.94

رضا موحد


بازگشت