صفحه اصلي > دست نوشته ها > سروده کویر
سروده کویر20-11-1394, 17:38. نويسنده: Movahedi |
شب صحرا.. تو ای آدم نمیدانی ندانسته گرفتارت شدم همچو خورشید شدم، مجنون صحرایت شدم هیچ ندانستی در سکوت شب آن دشت وجودت بوته شدم ، خار شدم،هرزه به دنبالت شدم الا ای مه پنهانی،تو هیچ نمیدانی نمی دانی آئینه شدم،آب شدم،برکه مهتابت شدم چون قصد کردی به جهان،وامانده و سرگردان کوه شدم،سنگ شدم، شنزار غلطانت شدم آمدی از کهکشان با باری از جهل و سکوت در هبوط و گمرهی، استار شبتابت شدم گفتمت زین می قدحی سرکش،مست شو رفتی و تسلیم آن دو چشم حوایت شدم ساختی با دل قلاش خود،بردی رخ شاداب من بازم نشستم منتظر،میزبان روی توابت شدم بیا ای تشنه ی لب خشک،ارجع الی ربک تا لبت را تر کنی..ساقی جناتت شدم رضا موحد1.11.94 کویر مصر بازگشت |