اطلاعات مطلب
  • بازديدها: 7749
  • نويسنده: Movahedi
  • تاريخ: 20-11-1394, 17:38
20-11-1394, 17:38

سروده کویر

دسته بندی: دست نوشته ها

 

شب صحرا..

تو ای آدم نمیدانی ندانسته گرفتارت شدم

همچو خورشید شدم، مجنون صحرایت شدم

هیچ ندانستی در سکوت شب آن دشت وجودت

بوته شدم ، خار شدم،هرزه به دنبالت شدم

الا ای مه پنهانی،تو هیچ نمیدانی نمی دانی

آئینه شدم،آب شدم،برکه مهتابت شدم

چون قصد کردی به جهان،وامانده و سرگردان

کوه شدم،سنگ شدم، شنزار غلطانت شدم

آمدی از کهکشان با باری از جهل و سکوت

در هبوط و گمرهی، استار شبتابت شدم

گفتمت زین می قدحی سرکش،مست شو

رفتی و تسلیم آن دو چشم حوایت شدم

ساختی با دل قلاش خود،بردی رخ شاداب من

بازم نشستم منتظر،میزبان روی توابت شدم

بیا ای تشنه ی لب خشک،ارجع الی ربک

تا لبت را تر کنی..ساقی جناتت شدم

رضا موحد1.11.94 کویر مصر

شما وارد سايت نشده ايد. جهت ارسال نظر در سايت وارد شويد
اگر تاکنون ثبت نام نکرده ايد اينجا کليک کنيد.

ارسال نظر

نام:*
ايميل:
متن نظر:
کد امنيتی: *